کودکانه های من

حرف ها،قصه ها،خاطرات و کودکانه های من

کودکانه های من

حرف ها،قصه ها،خاطرات و کودکانه های من

شعر درخیابان . امروز

مثل همیشه سلام  

درخیابان ،امروز

 طبل وپرچم دیدم 

برلب آدم ها 

خنده راکم دیدم 

روی اسبی دیدم 

بچه ای کوچولو 

مادر من می گفت 

آب می خواهد او

 توی هیئت ،بابا 

ژاکت مشکی داشت 

 در  کنارش مردی

  یک علم رابرداشت 

مادرمن می گفت

 روز کوچ گل هاست 

این عزاداری ها 

یادی از عاشوراست 

نظرات 2 + ارسال نظر
عارفه پنج‌شنبه 30 مهر 1394 ساعت 18:18 http://sheroghalam.blogsky.com/

حمید رضا جان بسیار زیبابود
افرین ،برای شما که سن کمی دارید این شعر بسیار عالی است امیدوارم موفق باشی

حنانه چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 19:37 http://www.deloghalam.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد