کودکانه های من

کودکانه های من

حرف ها،قصه ها،خاطرات و کودکانه های من
کودکانه های من

کودکانه های من

حرف ها،قصه ها،خاطرات و کودکانه های من

شعر درخیابان . امروز

مثل همیشه سلام  

درخیابان ،امروز

 طبل وپرچم دیدم 

برلب آدم ها 

خنده راکم دیدم 

روی اسبی دیدم 

بچه ای کوچولو 

مادر من می گفت 

آب می خواهد او

 توی هیئت ،بابا 

ژاکت مشکی داشت 

 در  کنارش مردی

  یک علم رابرداشت 

مادرمن می گفت

 روز کوچ گل هاست 

این عزاداری ها 

یادی از عاشوراست